هدایت به بالای صفحه

معاون پرورشی پرداخت

طرح اولیه مشاوره و آموزش گروهی


دانلود








تاريخ : چهارشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۰| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

آقای صالحی لطفا دانلود کنید


دانلود








تاريخ : سه شنبه دهم خرداد ۱۳۹۰| نویسنده : غلامرضا زهره منش |
تاريخ : چهارشنبه چهارم خرداد ۱۳۹۰| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

پاورپوینت آشنایی با رشته های تحصیلی


.:: دانلود ::.








تاريخ : شنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۰| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

دانلود اقدام پژوهی با موضوع

چگونه توانستیم سوادآموزان را به افرادی فعال در یادگیری تبدیل نماییم.


.:.  دانلود  .:.








تاريخ : جمعه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۰| نویسنده : غلامرضا زهره منش |
دانلود مقالات و آموزش وبلاگ نویسی

خانم پیرایش لطفا این فایل را از لینک زیر دانلود کنید

دانلود مقالات + آموزش وبلاگ نویسی








تاريخ : سه شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

دانلود گزارش مورد استاد نیکوبیان


آقای رسول صالحی بندبنی معاونت پرورشی محترم مجتمع آموزشی و پرورشی آبلو لطفا برای دانلود گزارش موردی روی کلمه دانلود در پایین صفحه کلیک کنید .


دانلود










تاريخ : چهارشنبه پانزدهم دی ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

آقای صالحی رئیس آینده آموزش و پرورش نکا طفا دانلود کنید


دانلود








تاريخ : شنبه یکم آبان ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |
آقای باقری شما می توانید مقاله خود  را از آدرس زیر دریافت کنید لطفا بر روی دانلود در پایین کلیک کرده و فایل مقاله خود را دریافت نمایید .


دانلود مقاله آقای باقری










تاريخ : سه شنبه بیستم مهر ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

شعر هفته دفاع مقدس



دانلود فایل 1


دانلود فایل 2










تاريخ : چهارشنبه هفتم مهر ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

دانلود کتاب دانستنیها و معماهای قرآنی




دانلود فایل پی دی اف مخصوص کامپیوتر


( لطفا بر روی لینک کلیک راست کنید و گزینه save as traget را انتخاب کنید )








تاريخ : پنجشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

دانلود جزوه درس روش تحقیق استاد دلاویز

آقای صالحی به دلیل حجم زیاد جزوه آن را به دو بخش تقسیم کرده ام لطفا هر دو بخش را دانلود کنید .


قسمت اول


قسمت دوم










تاريخ : جمعه پنجم شهریور ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |
دانلود تحقیقات پرورشی

دانلود







تاريخ : شنبه سی ام مرداد ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

نگرش دانشجو  - معلمان رشته امور تربیتی نسبت به شغل معلمی



دانلود 









تاريخ : جمعه بیست و نهم مرداد ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

دانلود تحقیق کنفرانس درس آسیب شناسی روانی استاد منتظر

آقای صالحی روی دانلود در پایین کلیک کنید تا فایل تحقیق ذخیره شود


 **** دانلود ****








تاريخ : پنجشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

دانلود سوالات روانشناسی شخصیت استاد صمدی




دانلود









تاريخ : چهارشنبه دوم تیر ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

دانلود جزوه درس حقوق سیاسی - اجتماعی در اسلام استاد هاشمی رکاوندی

 

 

دانلود









تاريخ : یکشنبه سی ام خرداد ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

دانلود تحقیقات مرکز تربیت معلم شهید بهشتی تهران


دانلود کنید









تاريخ : سه شنبه سی و یکم فروردین ۱۳۸۹| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

سیدی دیگر

هر شهیدی را که دشمن می درید                  

این ندا ز کام او آمد پدید

گر خدا بار دگر جانم دهد                      

نی از او خواهم که درمانم دهد

کربلا بود و بسیجی می نشست          

دست عباس دلاور می شکست

او که حق بود و به جز حق نگفت            

فصل یاران بسیجی را چه گفت

بار الها خود تو محشورم نما                    

با بسیجی مظهر عشق و صفا

گر خمینی رفت و با یاران نشست         

جای پاکش سیدی دیگر نشست

سیدی فرزانه چو پیر خمین                         

رهرو و فرزند بر حق حسین

می خروشد چون خمینی بر عدو              

یادم آمد گفته ای چون دُر از او

این غنائم را که اینک نزد ماست           

حاصل اش طوفان خون صحراست








تاريخ : شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۸۷| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

(( آمده ایم تا غبار غفلت را از شانه هایمان بتکانید و از خواب سنگین روزمرگی بیدارمان کنید ؛ ما به شما محتاجیم . ))

درایام سوگواری پیام آورعزت و عظمت رسول رحمت (ص) همراه با فرشتگان در یادواره ی 176 شهید شامخ حوزه ی 03  الغدیر رستمکلا به تماشای اهالی آسمان می نشینیم و چشمانمان را در همیشه حضورشان می شوییم .

همراهتان خواهیم بود .

موعود : شامگاه یکشنبه ۸ اسفند ماه 87 – ساعت 6 عصر

میعاد : مازندران  بهشهر   رستمکلا   تکیه امام خمینی ( ره ) – دارالشفای شهیدان

سخنران : حسین علایی ( استاد دانشگاه )

مداح : برادر جانباز حاج اصغر صادق نژاد

ستاد یادواره 176شهدا حوزه 03 الغدیر

پایگاه مقاومت شهدا ی شهر رستمکلا

 








تاريخ : شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۸۷| نویسنده : غلامرضا زهره منش |
 

 

برای خواندن این خاطره زیبا بر روی ادامه مطلب کلیک کنید









تاريخ : جمعه یازدهم بهمن ۱۳۸۷| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

شهید

امروز برای شهدا وقت نداریم

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است

ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم

چون فرد مهمی شده نفس دغل ما

اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم

در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است

بهر سفر کرببلا وقت نداریم

تقویم گرفتاری ما پر شده از زر

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم

خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم








تاريخ : سه شنبه هشتم بهمن ۱۳۸۷| نویسنده : غلامرضا زهره منش |
 

 

برای دانلود کتاب به ادامه مطلب مراجعه فرمائید

 

لطفا نظرات فراموش نشود

 









تاريخ : دوشنبه هفتم بهمن ۱۳۸۷| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

آی قصه قصه قصه یه قصه ی درسته
یه قصه که توی اون خیلی دلا شکسته

با سختی زمونه به دستی پینه بسته
یاپای یک پهلوون زیر شنی شکسته

یه قصه ای که تو اون راوی فقط یه مرده
یه مرد که با مشکلات همیشه در نبرده

یه مرد که خیلی وقته دنیا به روش سیاهه
اما بازم آمادس تو جبهه ها بجنگه

اون که توی کربلا چشماشو قربونی کرد
بادادن نورچشم عشقشو زندونی  کرد

اون که بیست و چند ساله همسرشو ندیده
صورت بچه هاشو توذهن، خودش کشیده

اون که موقع غروب چشاش بارونی میشه
وقتی ازدردسینه عرصه به روش تنگ میشه

اون موقس بی بهونه دست رو بالا میاره
اونجاست که ازچشم زن اشک غربت میباره

یه مدتی گذشته هوا یه کم گرم شده
بازم بساط مامان توی حیاط پهن شده

بابا روی یه تختی تکیه زده به دیوار
مامان نگاش میکنه با اون دو چشم بیمار

بازم بساط قصه تو خونمون به راهه
بابا خاطره میگه مامان چشماش میباره

بابا میخنده میگه بازم بو گلاب میاد
انگار حرفای بابام ازوجودش برمیاد

نمیدونم که چرا وقتی حرف جبهه هاست
انگار توی خونمون بساط شادی برپاست

بابا همیشه میگه بهشت توی جبهه هاست
لیلابازم لوس شده میگه بابام چه زیباست
بابام میخنده میگه: خانوم خانوما لیلاست

توگیرو دار این جشن باباسرفش میگیره
لیلا با گریه میگه: بابام داره میمیره
مامان چادر برسرش توی کوچه میدوه
زنگ همسایه هارو یکی یکی میزنه
هراسون توی کوچه توی سرش میزنه
دامیزنه آی مردم عباس داره میپره

یکی ازهمسایه ها میشینه توی ماشین

بابای مهربونو اون باخودش می بره
باباتوی ماشینه سرفه امون نمیده
رنگ بابام بدجوری زرد شده و پریده
بابا تو بیمارستان،هوا خیلی گرفته
نفس تو سینه نیستش بازم بارون گرفته

دکتر سریع میدوه میاد به سمت بابا
بابا بلند میشه و یهو میگه یا زهرا
مامان ضجه میزنه عباس تورو به خدا
یک کمی طاقت بیار تورو به جون لیلا

آی قصه قصه قصه نون و پنیرو پسته
کنار تخت بابا لیلا با بغض نشسته
خودش رو لوس کرده باز اما چشماشو بسته

بااون دست کوچیکش ناز میکنه بابارو
بازم گریه میکنه میبوسه گونه هارو

دست میکشه رو چشمش وبعد چشای بابا
میزنه تو صورتش اونم میگه یازهرا

عجب هوایی شده هنوز بارون میباره
امشب تو آسمون هم پیدانیست یک ستاره

یه امشبو آسمون بالیلا همنوا شد
زارزدش و یک دفعه راهی کربلا شد

لیلا توی بیابون به دنبال باباجون
یه خورده اونطرف تر قافله بی ساربون

اینجا هوا بارونی ،اونجا هوا گرم گرم
اینجا دلا پرازغم اونجا زخما بی مرهم

اینجا یتیم نوازی ،اونجا با دلها بازی
اینجا گل و گلابه اونجا سنگ و گوشواره

اینجا آغوش،نوازش، اونجا کتک نه سازش
اینجا شربت، آب یخ اونجا کویر، العطش
اینجا خونه سرسرا،اونجا سیلی، کربلا
لیلای ما امشبو تو خرابه میخوابه
چون اون مثل رقیه دیگه بابا نداره








تاريخ : یکشنبه ششم بهمن ۱۳۸۷| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

قال رسول اللّه(ص): «فَإذا وَدَّعَهُمْ أَهْلُوهُمْ بَكَتْ عَلَيْهِمُ الحِيطانُ وَالْبَيُوتُ». (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 243 - بحارالانوار، ج 100، ص 12، صحيفة الامام الرضا، ص 116).

پيامبر اكرم(ص) فرمود: «پس وقتى كه خانواده هاى آنها (رزمندگان) به بدرقه ايشان مى روند، ديوارها و خانه ها بر آنها مى گريند».








تاريخ : شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۷| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

وظيفه قدرداني از ايثارگران بويژه شهيدان، فريضه اي عيني و تعيني و هميشگي است

***

بزرگداشت شهيد يعني اصالت بخشيدن به آن هدفها و تشويق به آن عمل و تقديس آن ايثار

***

تكريم شهيدان به آن است كه اين ملت هرگز در برابر سلطه گران مستكبر سرخم نكنند. ياد شهيدان بايد هميشه در فضاي جامعه زنده باشد

***

زنده نگهداشتن ياد شهداي انقلاب باعث تداوم حركت انقلاب است








تاريخ : شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۷| نویسنده : غلامرضا زهره منش |
خانواده شهيد در اجتماع يك واژه افتخار انگيز است

********

خانواده هاي شهدا به ملت ايران آبرو و حيثيت دادند

********

امروز شما خانواده شهدا با دل سرشار از ايمان و خوشنودي از شهادت فرزندانتان ثابت كرده ايد كه درجامعه ما شهادت، خسارت نيست

********

شما جوانان عزيز شاهد و فرزندان شهدا يك امتيازي به همه داريد و آن امتياز اين است كه يك پيوند خونين با اسلام، با قرآن، با انقلاب بين شما بوجود آمده است.








تاريخ : شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۷| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

دستهای وجدان، تابلوهای عبرت را

همیشه در کنار جاده ی اندیشه می کارد

تا هنگام باز شدن درهای خروجی دنیا "قبرستان"

و پذیرایی از انسان های بی نبض

کسی از دیوار بهانه ها بالا نرود.

آنها که حیاط خلوت فکرشان را

با "سمت"     آب و جارو می کنند

آنها که از دیوار شهدا بالا می روند

تا میوه های فرصت بچینند

آنها که چرخ معلولین را نمی چرخانند

آنها که رویش مصلحت را

با پر کردن جیب هایشان توپ می کنند

آنها که از ((دیوار)) مطبوعات

روی خانه مردم شیرجه می زنند

آنها که سیخ احتکار می سازنند

تا مردم را روی آن کوبیده کنند

آنها که برای احساس بوی جبهه

همیشه زکام هستند

آنها که خط مقدم را

از اخبار رنگی تلوزیون ((شاهد)) بودند

آنها که چاه زنخدان را

بر ذکر مسائل ((حدث اصغر)) ترجیح ندادند

باید بدانند که

خداوند در تهیه مواد سوختنی جهنم

هرگز دچار کمبود نخواهد شد.

باید مواظب ارتفاع گناهاهن بود...








تاريخ : شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۷| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

اسم خدای رحمان
اول قصّه ی ماست
قصّه ی قصّه گوی
قصّه های غصّه هاست

اتل متل یه شاعر،
پر از شوره و احساس
قصّه می گه ز نرگس
قصّه ای از گل یاس

اتل متل یه شاعر
مهربون و با صفا
همیشه می نویسه
اون برای بچه ها

اتل متل یه شاعر
که درد جبهه داره
اتل متل می خونه
قصّه داره دوباره

اتل متل یه شاعر
ضد ثموده و عاد
راوی یک حماسه
مثل حضرت سجاد

همون که شام و کوفه
شور و غوغا به پا کرد
با خطبه هاش اون جاها
عالمو کربلا کرد

شاعر قصه ی ما
اون شاعر_ شهیدا
پرستو شده حالا
جماعت بچه ها

چن ماه پیش می گفتن
بستری و بیماره
مدتیه شاعرِ
ما کلیه نداره

شاعر قصه ی ما
ابوالفضل سپهره
همونی که بانی
اتل متل تو شعره

اتل متل یه بابا...
اتل متل راحله...
اتل متل یه مادر...
اتل متل یه جعبه...

یه موقعی با شعراش
شور و غوغا به پا کرد
یاد هزار تا مجروح
یادی ز لاله ها کرد

یاد اونا که رفتن
تو ذهن بچه ها کرد
ناله ز بی مهریِ
مردم و با اون ها کرد

شور توی دل ها انداخت
با لحن بچه گونه
به یاد ما ها انداخت
بی مهری زمونه

هزار هزار شیمیایی
هزار مجروح اعصاب
هزار شهید گمنام
هزار تا آدم خواب

هزار هزاران‌ پدر
هزار هزار تا مادر
هزار تا دیده به راه
هزار هزار تا همسر

هزار هزار پرستو
هزار هزار شقایق
هزار هزار پرنده
هزار هزار تا عاشق

هزار هزار ناسپاس
هزار هزار باصفا
هزار تا زخم زبون
هزار تا مهر و وفا

شاعر قصه ی ما
با اون قلب شکسته
قلبی که مشکل داره
تو آی سی یو نشسته

چنت ماه پیش شنیدم
شاعر ما _بیماره
به کمک و دعای
ما ها نیاز داره

تا این که بیرون بیاد
شعر بخونه دوباره
بازم برای ما ها
اتل متل بیاره

اتل متل یه شاعر
می گف شفا می گیرم
من از حضرت زهرا(سلام الله علیها)
یه روز دوا می گیرم

اتل متل یه شاعر
که دیگه بین ما نیست
توی درس محبت
نمره ی اون شده بیست

آقا می گفت_ که کم نیست
این از کار شهیدا
گسی زنده بداره
نام و یادی از اون ها

اتل متل یه شاعر
که سکته کرد و جون داد
با حرفی که آقا گفت
کی خوام بگم که خون داد

اتل متل یه شاعر
اون که شفا گرفته
از سه نفر یه باره
همون شفا گرفته

اتل متل یه شاعر
با ذکر نرگس و یاس
رسید به وصل جسین(علیه السلام)
رسی به وصل عباس(علیه السلام)

ولادت حسین(علیه السلام) بود
بسته شد اون چشم پاک
ولادت سقا بود
دفن شدش زیر خاک

گر چه سپهر ماها
دیگه شعر نمی خونه
می خوام بگم که راهش
بازم زنده می مونه

اتل متل یه دنیا پر
از زشتی و فحشا
یه سیدی از خمین
کرد اون و شهر گل ها

اتل متل جوونا
که مثل پروانه ها
دور شمع وجودش
پر می زدن اون روزا








تاريخ : شنبه پنجم بهمن ۱۳۸۷| نویسنده : غلامرضا زهره منش |

بسیجی شهید غلامرضا کارگر

بسیجی شهید غلامرضا کارگر

بله ،همه ما مي گفتيم كه اي كاش زمان امام حسين (ع)بوديم

ودر كنارش كشته مي شديم ويا در كنار زينب (س)اسير يزديان

 مي گشتيم وافسوس مي خورديم كه چرا نبوديم،وبايد بگويم

 حالا نيز زمان حسين (ع)در دست امام امت ماست پس بايد

خداوند را شكر گزار باشيم كه ما هم در زمان حسين (ع) هستيم

 وبه نداي“هل من ناصرحسين لبيك مي گوييم وحاضريم براي

هدف حسين در راه حسين تا آخرين قطره خون خود بجنگيم

 شهيد شويم يا به اسارت يزديان زمان در آيم

آري زمان زمان مبارزه است ، زمان نبرد بي امان

با استكبار جهاني است. 

 








تاريخ : چهارشنبه دوم بهمن ۱۳۸۷| نویسنده : غلامرضا زهره منش |