شعر « ستاره سحر »
ستاره سحر از صبح انتظار دميد
غدير از نفس رحمت بهار چكيد
گرفت دست قدر، رايت شفق بر دوش
زمين به حكم قضا آب زندگى نوشيد
بر آسمان سعادت ز مشرق هستى
سپيده داد نويد تولد خورشيد
به باغ، بلبل شوريده رفت بر منبر
چو از نسيم صبا بوى عشق يار شنيد
ز خويش رفته، نواخوان عشق بود و سرود
به بانك زير و بم، اسرار خطبه توحيد
فتاد غلغله در باغ و شورشى انگيخت
كه خيل غنچه شكفت و به روى او خنديد
هوا ز عطر گلاب محمدى مشحون
زمين به عترت و آل رسول بست اميد
رسول، سدرهنشين شد،على به صدر نشست
پى تكامل دينش خداى كعبه گزيد
گرفت پرچم اسلام را على در دست
از اين گزيده زمين و زمان به خود باليد
به يمن فيض ولايت شراب خم الست
به عشق آل على از غدير خم جوشيد
منبع : سایت اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: شعر ، عیدغدیر؛غدیر ، غدیرخم



تاريخ : دوشنبه ششم مهر ۱۳۹۴| نویسنده : غلامرضا زهره منش |