متن ادبی « عید غدیر خم » (8)
وقتي در دل شب به ياد علي ميافتي، نيرو ميگيري، به پرواز در ميآيي و پا به پاي فرشتگان مقرب، ملکوت اعلا را در مينوردي.
وقتي در گذر زندگي به زمين ميخوري و تاب حرکت نداري، با يا علي گفتني از جا بر ميخيزي، نفس تازه ميکني و اميدوارتر از هر زمان به راه خود ادامه ميدهي .
وقتي در زير کوهواره اي از ناملايمات، افتان و خيزان علي را به کمک ميخواني، بي درنگ، سنگ زيرين آسيا ميشوي، ديگر خم به ابرو نميآوري و قدرت از دست رفته را باز مييابي.
وقتي در کارها درمانده ميشوي و راه به جايي نميبري، دست دعا به درگاه خدا بر ميداري، با توسل به علي مشکلات را پشت سر ميگذاري و شاداب چون گل شکوفا ميشوي.
وقتي دست ارادت بر سينه مينهي و براي عرض سلام و ادب به ساحت مقدس علي رو به قبله ميايستي، درهاي آسمان به رويت گشوده ميشود و باران رحمت الهي درخت وجود پاييزي خشکيده از گناهت را طراوت ميبخشد. سپس بهاري ميشوي، يعني جوانه ميزني و از نو گل ميکني.
وقتي ملول و دلتنگ از دست ابناي روز گار به آستان ملکوتي علي پناه ميبري، آسوده خاطر ميشوي، دوباره جان ميگيري و در بهشت سبز کرامت مأوا ميگزيني.
وقتي نام مبارک علي را بر زبان ميراني، بي اختيار اشک شوق از دو ديده فرو ميباري، از غم و اندوه ميرهي، آنگاه سر مست از جام ولايت در باغسار عشق و عرفان سير ميکني و طربناک و با نشاط ميآيي.
وقتي بر سجاده عبادت، خدا را به علي سوگند ميدهي، حاجت روا ميشوي، به آرامش ميرسي و لبخند رضايت و شادي بر لب ميآوري.
وقتي حجابهاي ظلماتي را سد راه عشق و معرفت ميبيني و با يأس و نوميدي به کنجي ميخزي، ميتواني با نور محبت علي پرده هاي ظلمت را از هم بدري و در سپهر فضل و کمال بال و پر بگشايي.
اين همه عشق و اميد و نشاط و شکوه و گشايش و رحمت از آن روزي براي بشريت به ارمغان آمد که سبزترين پيام عرشي محمد (ص) به جهانيان ابلاغ شد و رسالت غدير به انجام رسيد و مهر فروزان ولايت از افق دين دميد و فروغش تا زواياي انديشه ها و اعماق جانها راه يافت. براي همين است که وقتي به غدير ميانديشي، احساس ميکني بر ساحل اقيانوسي از کرامت و ايثار ايستاده اي.
غدير گل کردو ولايت پاگرفت و علي آن آفتاب بي زوال بر تارک تاريخ خوش درخشيد و حجابهاي ظلماني را پاک دريد و هستي را رونق و زيور بخشيد.
غدير گل کرد و دين به کمال رسيد و علي آن مرد ميدان عقيده و جهاد دروازه هاي عشق و ايثار را فراروي نسلها گشود و مشعل رشد و رستگاري را نيک برافروخت.
غدير گل کرد و نسيم رحمت وزيد و علي آن چشم و چراغ آفرينش خردها را بيدار، دلها را روشن و انديشه ها را بارور کرد.
غدير گل کرد و جمال اسلام جلوه گر آمد و علي آن ساقي کوثر تشنگان حقيقت را از زلال چشمه سار حکمت و عرفان پاک سيراب کرد.
غدير گل کرد و ايمان از نو شکوفا شد و علي آن گرامييار و برادر رسول مؤمنان را امير آمد.
غدير گل کرد و باغسار با صفاي رسالت به بار نشست و وحي و حيات معقول دوام و قوام يافت.
غدير گل کرد و علي وار زيستن را، علي وار به زندگي نگريستن را و علي وار در نماز گريستن را به آدميان آموخت.
غدير با علي گل کرد و شکوفا شد و به بار نشست.
- با بيدل وارسته اي که قرآن ناطق بود و آيينه تمام نماي پيمبر.
- با انسان کاملي که سالک وادي تسليم و رضا بود و گنجينهي فضيلت و تقوا.
- با پيشوايي که معلم اخلاق بود و دژ تسخير ناپذير ايمان.
- با شکوه بي مانندي که دلش جهان معاني بود و کلامش آب زندگاني.
- با بزرگمردي که در راه اسلام جانفشاني ها کرد و وجود مبارک خود را سپر بلاي پيامبر نمود.
- با شير دلي که بر ستمگران دنيادار بي درد ميخروشيد و صفوفشان را درهم ميشکست.
- با کعبه آمالي که بسان پدري مهربان به حمايت از ستمديدگان ميپرداخت و جوانمردانه مستمندان را مينواخت.
- با فرمانروايي که چون پيامبرش با پرچم خويش در آوردگاه پيش ميفرستاد، جبرئيل از راست و ميکائيل از چپ همراهي اش ميکردند و هرگز از پهنه نبرد باز نميگشت تا خداي بزرگ به دست با کفايت وي پيروزي ميآفريد.
غدير گل کرد و تاريخ را آبرو داد و شهره آفاق شد.
در غدير ولايت به نام علي رقم خورد، بلوغ انسانيت به نمايش در آمد و عدالت در عمل بروز و ظهور يافت.
در غدير آفتاب بيداري طلوع کرد، گلزار دين شادابتر از هميشه رخ نمود و حقايق ايمان نيز جلوه گر شد.
غدير در اصل ميراث گرانبهاي هستي است و تماشا گه التزام و تعهد و رسالت انسان.
غدير رهگشاترين پيام قرآن است و والاترين آرمان انساني اسلام.
غدير دقيق ترين معيار سنجش ارزشهاست و ارزنده ترين نعمت ماندگار الهي براي آدميان.
غدير با شکوهترين يوم الله است و حياتي ترين روز تاريخ.
غدير جاودانه ترين نداي آسماني وحي است و تابناکترين سنت حضرت ختميمرتبت.
غدير خاستگاه خلافت راستين است و هنگامه تبلور معنويت.
غدير روز تعيين سرنوشت حياتي اسلام است و رمز حماسه سرخ تشيع.
غدير شعر بلند رهايي است و شعار هدفدار آزادي.
غدير گل کرد و زندگي را معنا بخشيد و بر سر زبانها افتاد.
با گل کردن غدير، اين والاترين پديده اجتماعي و ديني، خط مشي تکامل انسان و جامعه در اسلام شکل گرفت و حق وصايت بر همگان آشکار شد و اين افتخار بزرگ و جاودان به امر خدا و به دست نبي نصيب علي آمد.
غدير با علي گل کرد و مگر براستي کسي جز علي را ميتوان شايسته چنين مقاميشامخ دانست؟ شخصيتي بي نظير و ممتاز که فکر و انديشه بشر هنوز هم از درک ارزشهاي وجودي شگفت انگيز وي ناتوان است.
در فضيلت اين بزرگمرد تاريخ همين بس که نه تنها خداي تعالي آياتي را در شأنش فرو ميفرستد، بلکه پيامبر بزرگوار اسلام نيز آن حضرت را وصي و وارث و خليفه و برادر خود و مولا و رهبر و پدر امت ميخواند و نيکبختي و رستگاري انسان را در پيروي از او و فرزندان گرانقدرش که ستارگان پر فروغ هدايتند، ميداند.
مجموعه صفات گرانقدري که در وجود ملکوتي علي بن ابي طالب (ع) فراهم آمده است، بر نبوغ فکري شگرف و عظمت روحي حيرت انگيزش دلالت دارد و از آن روست که همگان به چشم ارادت در او مينگرند و از او به بزرگي ياد ميکنند.
چه عزتي غرور انگيزتر از اين که اميري سحرگهان اشکبار به درگاه خدا آيد و زبان به دعا و نيايش و ثنا گشايد.
چه فضيلتي پسنديده تر از اين که دادفرمايي دل جز به حق و عدالت نسپارد و جان عزيز نيز بر سر آن بگذارد.
چه شرفي خوشايندتر از اين که جوانمردي دنيا را به گرفتن پر کاهي از دهان موري نستاند، بل سه طلاقه اش گرداند.
چه کرامتي ارزنده تر از اين که مولايي سر بر خاک اخلاص و بندگي سايد و مسجود فرشتگان قدسي آيد.
چه افتخاري بالاتر از اين که فرزانه اي در کعبه آفتابي شود و سرانجام در محراب عبادت ارغواني گل کند.
شگفتا که اين نشانه هاي بي مانند را جز در امام علي (ع) آن غديري مرد نامتناهي نميتوان جست، همو که خلاصه کائنات است و گزيده موجودات؛ و در پرتو ولايت اوست که زندگي صبغه اي الهي به خود ميگيرد، طراوتي روح پرور مييابد، پاک سعادت آفرين ميشود و هماي رحمت سايه افکن ميآيد.
منبع : سایت اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی


